سال گذشته، خبری در مورد رنگ نامحبوب در جهان، پنتون 448
C منتشر شد که توسط دولت استرالیا بر روی بسته بندی تنباکو جهت جلوگیری از مصرف سیگار استفاده میشده است. این اتفاق و بسیاری از استراتژیهای دیگر نتیجه افزایش میزان نگرش در مورد تئوری رنگ در سالهای اخیر است که از اهمیت معانی، اثرات و چگونگی استفاده از رنگها صحبت میکند.
به همان اندازه ای که در سالهای گذشته تمرکز بر چگونگی طراحی محیط کار افزایش یافته است، رنگ نیز به عنوان یکی از فاکتورهای اصلی در میان طراحان است که در راستای اهداف گوناگون از آن بهره میگیرند، نظر روانشناسان، شرکتها و سازمانهای بزرگ نیز به رنگ ها جلب شده است. مشاهده ما از رنگهای مختلف ناشی از ترکیب منحصر به فرد رنگ، تن و سایه است. این یکی از راههایی است که ما دنیای اطراف خود را درک میکنیم و البته اغلب هم متوجه نمیشویم که این ادراک چگونه بر بسیاری از انتخابها، افکار و تعاملهای روزانه ما تأثیر میگذارد. به طور مثال ما زمان پوشیدن لباس برای رفتن به محل کار به رنگ فکر میکنیم یا با اتکاء به چراغهای رنگی راهنما است که ما در مسیرمان هدایت میشویم.
خاطرات ما پر از رنگ است، و ما برخی از بزرگترین برندها را از طریق رنگ میشناسیم.
بخشی از انتخاب رنگ برای یک محیط کاری تحت تأثیر سلیقه شخصی ماست و بخشی دیگر به میزان دانش ما از اثرات رنگها برمیگردد. ما میدانیم که رنگهای خاص میتوانند به طور فزایندهای به شادی، بهره وری و حتی سلامت جسمی در محل کار کمک کنند. با این حال، نمیتوانیم برای رسیدن به این اهداف تنها به یک لایه رنگ تکیه کنیم؛ این ترکیب رنگ، نور و سایر ویژگیهای محیطی است که میتواند فضا را با توجه به هدفی که برای آن در نظر گرفتهایم برای کارمندان مهیا سازد. کار ما ایجاد تعادل مناسب بین سفارشی کردن فضا با ویژگیهای منحصر به فرد شرکت است؛ بهگونهای که برای کارمندان فضایی امن، راحت و لذت بخش برای کار فراهم کنیم.
انتخاب رنگ
نظریههای زیادی در مورد تأثیر رنگهای مختلف وجود دارد؛ بهعنوان مثال، رنگ زرد میتواند احساسات خوش بینی و خلاقیت را برانگیزد. با این حال، مهم است بدانید که هزاران سایه از رنگ زرد وجود دارد که میتواند تأثیرات متفاوتی بر روان انسان داشته باشد. سایه رنگ نه تنها نحوه تأثیر رنگ بر محیط و کاربران آن را تغییر میدهد، بلکه سایر متغیرها مانند درخشندگی، طرح و شفافیت نیز بر نحوه درک رنگ و محیط کلی تأثیر میگذارد. عناصر دیگری نیز ادراک ما را از رنگ تغییر میدهند. تعامل رنگ با نور میتواند مشاهدات مختلفی از یک فضا ایجاد کند؛ بهعنوان مثال، ترکیب نور خورشید با رنگ زرد میتواند درک رنگی کاملاً متفاوتی نسبت به ترکیب رنگ زرد با یک نور سرد ایجاد کند. به همین دلیل است که هنگام طراحی یک فضای اداری و کاری باید در ابتدا میان طراحان داخلی، معماران و طراحان گرافیک پل ارتباطی ایجاد کرد تا فضایی مناسب از هر نظر طراحی شود.
اثر یک رنگ خاص نیز در لحظهای که رنگ یا گروهی از رنگهای دیگر به آن اضافه میشود تغییر میکند. طراحان هنگام ترکیب رنگهای مختلف در یک فضا، از قوانین اساسی کلی پیروی میکنند و استراتژیهای متعددی را که برای کاربردهای مختلف طراحی شدهاند، دنبال میکنند.
یک قانون کلی این است که اگر همه رنگهای طیف با هم در یک فضا استفاده شوند، ممکن است برای ناظران جالب نباشد و در انتخاب خانواده رنگها حذف یک تا دو رنگ موثرتر است. روش دیگر، انتخاب رنگهای مکمل است که برای فضاهایی مانند بیمارستانها که معمولاً رنگ سبز را در اتاق بیماران میبینیم مفید است. گفته میشود که رنگ سبز خستگی چشم را کاهش میدهد، همچنین برای پزشکان و پرستاران که هوشیاری بالا ضروری است، مهم میباشد و بهعنوان یک رنگ مکمل قرمز، باعث ایجاد فاصله بینایی از تجهیزات پزشکی و خون میشود.
ایجاد حس پیوند
افراد به اشکال مختلف ارتباط برقرار میکنند. تجربیات، تواناییها و ارتباطات ما بر نحوه درک ما از محرکهای بصری تأثیر میگذارد. ما نه تنها رنگها را متفاوت از یکدیگر درک میکنیم، بلکه از رنگها به طرق مختلف در فرهنگها استفاده میکنیم.
انعکاس جوهره برند
رنگها توانایی قدرتمندی دارند و میتوانند افراد را از طریق ایدهها، احساسات و تداعیها به یک برند یا چشم انداز سازمانی مرتبط کنند. بسیاری از شرکتها و سازمانها میلیاردها دلار هزینه میکنند تا اطمینان حاصل کنند که این امر برای عموم مردم محقق شده؛ اما اغلب فراموش میکنند که به درون نگاه کنند و ببینند آیا این اتفاق درون مجموعه خودشان هم افتاده است و آیا کارکنان خودشان هم با دیدن رنگ برند به یاد آن می افتند؟
محیط برند، فضای فیزیکیای است که بهصورت بصری ماهیت یا جوهره سازمان را از طریق ویژگیهایی مانند طراحی گرافیکی منعکس میکند.
یک استراتژی واضح برای ایجاد محیط برند، استفاده از رنگهای اصلی برند یا حتی فقط یک رنگ است، اما این رویکرد محافظهکارانه میتواند بسیار ساده باشد و برای کارمندان معنا نداشته باشد. بسیاری از شرکتهای پیشرو، در حال استفاده از پالتهای پیچیده هستند و درک میکنند که تنها یک رنگ نیست، بلکه ترکیبی از رنگها است که یک محیط را منحصربهفرد میکند.
هر شرکتی باید دستورالعملهایی برای برند داشته باشد که شامل مجموعهای از رنگهای اصلی و ثانویه است که با استفاده از آنها میتواند ترکیب منحصربهفردی بیابد که برند را بیشتر متمایز میکند و تداعیهای عاطفی مورد نظر را در کارکنان برانگیزاند. اگر بتوانید به این امر دست یابید و در عین حال جلوتر از منحنی ترندهای رنگی باشید، شما محیطی تازه و متمایز خواهید داشت.
ما در مجموعه الوند، رنگ نارنجی که نماد خلاقیت ، موفقیت، قدرت، ماجراجویی،دوستی و شجاعت است و رنگ خاکستری را که نماد اعتماد و اطمینان، بی طرفی، عقل و هوش، آرامش، سازش، استقلال است انتخاب کردیم چون منعکس کننده هویت ما به عنوان یک شخصیت خالق،قهرمان، ماجراجو ،حامی و خردمند است.
رنگ ها عمیقاً با زندگی ما عجین شدهاند و تجربه ما از جهان را به شدت تحت تأثیر قرار میدهند.
رنگ زمانی صرفاً یک انتخاب بود اما امروزه یکی از کلیدیترین ابزار برای ایجاد پیوندی عمیق میان کسبوکار، پرسنل و مخاطبین است.
رنگ همچنین میتواند تجربه فردی در کار را بهبود بخشد و بر تمرکز، سطح استرس و خلق و خوی افراد تأثیر مثبت بگذارد. برای دستیابی به این اهداف، درک چگونگی تعامل رنگهای مختلف با یکدیگر و همچنین با عناصر دیگر مانند نور، مبلمان، پارچهها و الگوها مهم است. به این دلایل، ما باید به تمام جنبههای رنگ حساس باشیم و از آن برای تأثیر مثبت بر محل کار و کاربران روزمره آن استفاده کنیم.